آزمایش بتا
با همه هیجان و خوشحالی و استرس توی همچین روزی وقت ویزیت گرفتم از خانوم دکتر ف.ج ..
یه ساعتی توی انتظار نشستم . بعدش که رفتم داخل دکتر گفت دراز بکش تا سونو کنم و گفت بعلــــــــــه ..
یه نی نی کوچولو توی دلته و جنین در حال شکل گیریه ..
ازم خواست یه آزمایش بتا هم بدم که ضمیمه پروندم کنه و بابات خیلی خوشحال شد وقتی بهش گفتم جدی جدی مامان و بابا شدیم ...
چون میدونستم تیروئیدم کم کاری داره ، زودی رفتم یه تست تیروئید هم دادم و بردم پیش آقای دکتر ع.س که برام دارو نوشت . گفت باید تحت درمان باشی تا عدد آزمایشت به نرمال برسه .. از آزمایشگاه دانش برگشتم خونه مامان بزرگ و با یه اشاره به مامانم گفتم که باردارم ❤
93.11.18
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی