فقط یه روز دیگه ..
بعله دختر گلم .. دیگه نیومدم بگم 2 هفته و 1 هفته ..
ماجرا از این قرار بود که دو هفته پیش میخواستم مث همیشه پست بذارم ، بدنم از دو روز قبلش میخارید
چهارشنبه 11 شهریور رفتم سونوی آخرم ..دل توی دلم نبود .
نفسم 35 هفته و 5 روز بودی با وزن 2700 گرم . خانوم دکتر گفت همه چی خوبه ..
خونه اومدم و خارشم روز به روز بیشتر میشد .. شنبه رفتم مطب خانوم دکتر بعد از مراحل دایمی وقتی پوستم رو دید شوکه شد گفت حتما یه تست هورمون های کبد بدم . منم استرس گرفتم و زودی رفتم تست دادم
عصرش جواب رو گرفتم و خدا رو شکر هورمون های کبدم نرمال بود ، چون اگه نرمال نبود دکترم ختم بارداری میداد ..
دوشنبه 16 شهریور صبح دوباره رفتم مطب و خانوم منشی مث همیشه هوامو داشت ، رفتم داخل و خانوم دکتر گفت خوشبختانه آزمایشت خوبه ولی به خاطر حساسیت به هورمون های جفت کهیر شدم ، و گفت تا زایمان نکنی مشکل حل نمیشه ،منم گفتم تا یکشنبه صبر میکنم که دختر گلم 37 هفته تمام شه ، و خانوم دکتر گفتن اگه نتونستم تحمل کنم حتما برم بیمارستان ..
برام 3 تا آمپول بتامتازون هم دادن که بزنم برای اینکه خدایی نکرده ریه های دخترم حساسیت نده..
خــ♥ــدا رو هـــــــزاااار بار شکر میکنم که تا امروز رو رسوندیم و فردا روز بزرگمونه
انشالله با توکل به خدا صبح زود میرم بیمارستان تا خدا فرشته ام رو بسپاره به آغوشم
خیلی هیجان دارم