اولین حس عجیب
امروز طبق توصیه خانوم دکتر ، رفتم بهداشت محله تا واکسن کــزاز بزنم
یه خورده درد داشت واسه منی که ترسو ام .. بعدشم رفتم پیش مامان جونم اینـــا
مامان اصرار داشت که لحاف تشک دم دستی رو خودش درست کنه که پشم خالص باشه و کل تجهیزات رو هم آمـاده کرده بود
با کمک زندایی و دختر خاله هام ، دو سرویس کامل لحاف تشک آماده کردیم خیلی هم گوگولی شدن
حالا مهم ترین موضوع این پستـ .. این روزا خیلی شیطون شـدی
شبـ موقع لالا یه لحظه به پشتـ خوابیدم و دستم رو شکمم بــود که یهــو دیدم زیر دستم بالا اومد اولین بار از زیر پوتم حرکتت رو دیدم و ..
اولش ترسیدم و زود دستم و کشیدم... خیلی حس قشنگ و عجیبی بــود
عاشقتم خدای مهربونم که منو لایق این حس های بی نظیــر کردی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی